معنی گل سپید

حل جدول

لغت نامه دهخدا

سپید

سپید. [س َ / س ِ] (اِخ) (دیو...) نام دیوی که رستم بمازندرانش کشته. (شرفنامه). و رجوع به دیو سپید شود.

سپید. [س َ / س ِ] (ص) اسپید. اسفید. سفید. سپی. اوستا «سپئتا» (سپید)، پهلوی «سپت »، شکل جنوب غربی «سئتا» از «ست »، ارمنی عاریتی و دخیل «سپیتاک »، هندی باستان «سوِت » (درخشان، سفید) کردی عاریتی و دخیل «سپی »، افغانی «سپین »، بلوچی «ایسپت » و «سَنِث »، سریکلی «سپئید»، سنگلیچی «ایسپد»، شغنی «سوفد»، منجی «سوپی »، گیلکی «سفید»، فریزندی «ائسپج »، یرنی «ائسپه »، نطنزی «ائسپی »، سمنانی «اسپی »، سنگسری «ائسبی »، سرخه ای «ائسبی »، لاسگردی «ایسبی »، شهمیرزادی «ائسبه »، دزفولی «اسبد»، گمشچه «اسبه ». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). بمعنی سفید و بعربی بیضا خوانند. (برهان) (آنندراج). ضد سیاه. (شرفنامه). ابیض. (غیاث): اَغَرّ؛ سپید از هر چیزی. (منتهی الارب). کالِح. (منتهی الارب):
تن خنگ بید ارچه باشد سپید
بترّی و نرمی نباشد چو بید.
رودکی.
سرخی خفچه نگر از سرخ بید
مُعْصَفَرگون پوستش او خود سپید.
رودکی.
هشیوار با جامه های سپید
لبی پر ز خنده دلی پر امید.
فردوسی.
گرچه زرد است همچو زرّ پشیز
یا سپید است همچو سیم ارزیر.
لبیبی.
مادرتان پیر گشت و پشت بخم کرد
موی سر او سپید گشت و رخش زرد.
منوچهری.
مغزک بادام بوی با زنخدان سپید
تا سیه کردی زنخدان را چو کنجاره شدی.
؟ (از فرهنگ اسدی نخجوانی).
که سفید و سیاه دفتر و جاه
دیده دارد سپید و نامه سیاه.
سنایی.
زین دو نان سپید و زرد فلک
فلکت ساز خوان نخواهد داد.
خاقانی.
دندان نکنی سپید تا لب
از تب نکنی کبود هر دم.
خاقانی.
من آن روز بر کندم از عمر امید
که افتادم اندر سیاهی سپید.
سعدی.
- چشم ِ سپید، چشم خالی از نور. (آنندراج).
- زمین سفید، کنایه از خالی چون زمین خالی از عمارت. (آنندراج).
- سپیدروز، روز سپید، بمعنی روز روشن. منور:
شب سیاه بدان زلفکان تو ماند
سپیدروز بپاکی رخان تو ماند.
دقیقی.
شما را سوی من گشاده ست راه
بروز سپید و شبان سیاه.
فردوسی.
یکی سخت سوگند شاهانه خورد
بروز سپیدو شبان سیاه.
فردوسی.
میر جلیل سید یوسف کجا بفضل
پیداست همچو روز سپید اندرین جهان.
فرخی.
- سپید شدن چشم، کنایه از نابینا شدن. (آنندراج).
- || کنایه از بیهوشی. (آنندراج).
- || کنایه از سرخ رو شدن. (آنندراج).
و رجوع به سپید شدن چشم شود.
- کف سفید، شخصی که بسبب بخشندگی در کف هیچ نداشته باشد. (آنندراج).


سپید گردیدن

سپید گردیدن. [س َ / س ِ گ َ دی دَ] (مص مرکب) سپید شدن:
ز ناپاک زاده مدارید امید
که زنگی بشستن نگردد سپید.
فردوسی.
بکوشش نرویَد گل از شاخ بید
نه زنگی بگرمابه گردد سپید.
سعدی.
رجوع به سپید شدن شود.


سپید پوشیدن

سپید پوشیدن. [س َ/ س ِ دَ] (مص مرکب) لباس سفید پوشیدن:
در پرستش بوقت پوشیدن
سنت آمد سپید پوشیدن.
نظامی.


سپید شدن

سپید شدن. [س َ / س ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) رنگ سپید بر چیزی عارض شدن. برنگ سپید درآمدن. || کنایه از ظاهر شدن و آشکار گشتن. (برهان) (غیاث). کنایه از ظاهر و نمودار شدن. (آنندراج):
سپید شد همه کس را که حال ابن یمین
ز دست جور تو مانند خال توست سیاه.
ابن یمین (از آنندراج).
ماهرویان بس که در هر کوچه جولان میکنند
ماه نتواند شدن صائب در اصفاهان سپید.
صائب (ازآنندراج).
و رجوع به سفید شدن شود.
- سپید شدن بخت، مسعود شدن بخت. (آنندراج). نیکبخت شدن:
بخت سیه ز دیدن سبزان سپید شد
در خاک هند عمر سیاهان دراز باد.
درویش واله هروی (از آنندراج).
- سپید شدن چشم، کنایه از نابینا شدن.
- || کنایه از بیهوشی زیرا که در این حالت سیاهی چشم پنهان میشود.
- || کنایه از سرخ رو شدن و جلوه نمودن. (آنندراج):
چشم نرگس پیش چشمش کی تواند شد سپید
چشم او هرچند بیمار است اما زرد نیست.
طاهر غنی (از آنندراج).
- سپید شدن خون، کنایه از بی مهری و سنگدلی. (آنندراج):
خونم ز سردمهری آن شوخ شد سپید
اکنون به این خوشم که بها نیست آب را.
حکیم رکنای کاشی (از آنندراج).
- سپید شدن دیده، سپید شدن چشم. کور شدن. نابینا شدن:
چو یعقوبم ار دیده گردد سپید
نبرّم ز دیدار یوسف امید.
سعدی (از آنندراج).
رجوع به ترکیب سپید شدن چشم شود.
- سپید شدن سر، کنایه از پیری و فرتوتی است.
- سپید شدن موی، کنایه از پیر و فرتوت شدن.

فرهنگ معین

سپید

(س یا سَ) (ص.) = اسپید. اسفید: سفید.

فارسی به انگلیسی

سپید

Frosty, Hoary, White

فرهنگ عمید

سپید

سفید

مترادف و متضاد زبان فارسی

سپید

بیاض، سفید، سیمگون، شیرگون، نقره‌فام،
(متضاد) سیاه

فرهنگ فارسی هوشیار

سپید

سفید


سپید ساز

سر سپید


سپید بالا

(صفت) صبح کاذب مقابل سپید پهنا.


سپید پهنا

(صفت) صبح دوم صبح صادق مقابل سپید بالا.

فرهنگ پهلوی

سپید

پاک، سفید

معادل ابجد

گل سپید

126

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری